کد مطلب:77599 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:113

خطبه 115-در اندرز به یاران











و من خطبه له علیه السلام

یعنی از خطبه ی امیرالمومنین علیه السلام است:

«ارسله داعیا الی الحق و شاهدا علی الخلق، فبلغ رسالات ربه غیر و ان و لا مقصر و جاهد فی الله اعداءه غیر واهن و لا معذر. امام من اتقی و بصر من اهتدی.»

یعنی فرستاد پیغمبر صلی الله علیه و آله را در حالتی كه خواننده بود خلق را به سوی حق و شاهد بود بر خلق در نزد حق روز قیامت، پس رسانید پیامهای پروردگار خود را، بدون تانی و بدون تقصیر و مجاهده و محاربه كرد در راه خدا با دشمنان او، بدون سستی و بدون عذر، پیشوای كسی است كه پرهیزگار است و بیناكننده ی كسی است كه روی به راه آورده است.

و منها

یعنی و بعضی از آن خطبه است:

«و لو تعلمون ما اعلم مما طوی عنكم غیبه، اذا لخرجتم الی الصعدات تبكون علی اعمالكم و تلتدمون علی انفسكم و لتركتم اموالكم لا حارس لها و لا خالف[1] علیها و لهمت كل امری ء منكم نفسه لا یلتفت الی غیرها.»

یعنی اگر بدانید شما چیزی را كه من می دانم از آن چیزی كه پیچیده شده است از شما مخفیات او از احوال آخرت، در آن هنگام بیرون روید به سوی خاكها و قبرها، در حالتی كه گریه كنید بركردارهای خود و دست بر سینه زنید بر ضرر نفسهای خود و

[صفحه 572]

هر آینه واگذارید شما مالهای خود را، در حالتی كه نگاهبانی نباشد از برای آن و جانشینی از شما نباشد بر آن و هر آینه مهموم سازد هر مردی را شغل نفس او، در حالتی كه التفات نكند به سوی غیر خود.

«و لكنكم نسیتم ما ذكرتم و امنتم ما حذرتم، فتاه عنكم رایكم و تشتت علیكم امركم.»

یعنی ولیكن فراموش كردید آن چیزی را كه بیاد آورده شدید به او از احوال آخرت و ایمن گشتید شما از آن چیزی كه ترسانیده شدید به آن، پس سرگردان شد از شما تدبیر شما و پراكنده گردید بر شما كار شما.

«لوددت ان الله فرق بینی و بینكم و الحقنی بمن هو احق بی منكم.»

هر آینه دوست می دارم كه خدا جدایی اندازد میانه ی من و میانه ی شما و ملحق سازد مرا به كسانی كه سزاوارتر باشند از شما، كه خلص شیعیان در زمان پیغمبر صلی الله علیه و آله باشند.

«قوم و الله میامین الرای، مراجیح الحلم، مقاویل بالحق، متاریك للبغی، مضوا قدما علی الطریقه و اوجفوا علی المحجه، فظفروا بالعقبی الدائمه و الكرامه البارده.»

یعنی ایشان جماعتی باشند، سوگند به خدا، كه صاحب رایهای میمون بودند و صاحب بردباریهای راجح بودند و صاحب گفتارهای راست بودند و ترك كنندگان جور و ستم بودند، گذشتند در حالتی كه پیشی جوینده بودند بر طریقه ی اسلام و شتافتند بر راه واضح، پس فیروزی یافتند به سرای عقبای همیشه ای،[2] و به كرامت نیكو و گوارا.

«اما و الله لیسلطن علیكم غلام ثقیف الذیال المیال، یاكل خضرتكم و یذیب شحمتكم ایه ابا و ذحه.»

یعنی آگاه باشید، سوگند به خدا، كه هر آینه مسلط خواهد شد بر شما پسری از طایفه ی ثقیف، بلندقامت جوركننده، می خورد سبزه های شما را، یعنی به غارت می برد زرع و نخیلات شما را و می گدازد چربی شما را، یعنی می گیرد اموال و دولت شما را و دولتمند چاق را لاغر می گرداند و به یادت بیار حدیث اباوذحه را! كه حجاج ثقفی باشد كه مكنی شد به «اباوذحه» وذحه به معنی جعل است و آن حیوانی است در اغلب

[صفحه 573]

سیاه مایل به سرخی، در حمامات و در جاهای نمناك بسیار متكون می شود و در اصل پشكلی است كه بر دنبه ی گوسفند چسبیده باشد و در ثانی اطلاق شد بر جعل به تقریب مشابهت، چنانكه اباوذحه كنیه شد از برای حجاج، به تقریب مشابهت و نیز در سبب مكنی شدن او به این كنیه نقل شده كه روزی حجاج نماز می گزارد بر سجاده و حركت كرد به سوی او جعلی و حجاج گفت: دور گردانید او را از من كه او وذحه ای است از وذح شیطان، یعنی پشكل شیطان است.

و به روایتی نقل شده كه گفت: بكشد خدا قومی را كه گمان كنند كه جعل از مخلوقات خدا است. پس گفتند از مخلوق كیست؟ گفت: از وذح ابلیس است، یعنی از پشكل شیطان است، به تقریب مشابهت صوری و قذارت.

[صفحه 574]


صفحه 572، 573، 574.








    1. اصل و چ: و لا خائف.
    2. چ و ن: همیشه.